سگگردانی در ایران | سبک زندگی جدید یا تهدید اجتماعی؟ | بازتاب امروز
لیلا مقیمی در سایت اصفهان زیبا نوشت: «سگگردانی سبک جدیدی از زندگی را این روزها رقم زده است؛ کافی است سری به پارکها و معابر مختلف بزنید تا با انبوه آدمهایی مواجه شوید که قلاده به دست گرفتهاند و سگهای بزرگ یا کوچک را به دنبال خود راه انداختهاند.
اگر تا همین دیروز نگهداری از سگ تنها منحصر به قشر خاصی از جامعه بود، حالا اما داشتن این حیوان زیبا و دوستداشتنی میرود که به امری رایج و متداول در جامعه تبدیل شود و اقشار مختلف به داشتن آن روی آورند.
همین هم شده که روزانه با آدمهای مختلفی مواجه میشویم که نه تنها سگ دارند که آن را به عنوان عضوی از خانواده خود میشناسند و هزینههای گزافی صرف نگهداری و بهداشت و تغذیه و همچنین تفریح آن میکنند.
سگگردانی در اماکن عمومی، اما با واکنشهای مختلفی روبه رو است؛ برخی با دیدن سگهای ریز و درشت هراسان میشوند و خیلی زود از سگها به ویژه اگر بدون قلاده باشند، فاصله میگیرند.
بعضی دیگر، اما نه تنها ابایی از مواجه با سگها ندارند که به محض دیدنشان با آنها خو میگیرند و دلشان غنج میرود.
دردسرهای سگگردانی
سگگردانی و حضور این حیوانات در اماکن عمومی، اما این روزها باعث شده تا برخی دست به انتقاد بزنند و به فکر مقابله با آن باشند. دردسرهای حضور سگها در معابر و پارکها اما باعث شد تا عدهای دست به کار شوند و پویشی تحت عنوان درخواست جمعآوری سگها و ممنوعیت سگگردانی را راه اندازی کنند.
در متن این پویش که مهرماه سال گذشته در سایت «کارزار» به ثبت رسید، آمده است:
«با وجود سگهای فراوان در پارکها، عملاً استفاده از فضای پارک برای مردم مسلمان غیر ممکن شده است!
با توجه به اینکه حکومت جمهوری اسلامی بر مبنای قوانین اسلام است و اینکه سگ در اسلام حیوانی نجسالعین است، لذا از مسئولین مربوطه تقاضا داریم به این مهم توجه و عنایت ویژه داشته باشند و این حیوان را از سطح معابر و شهر به طور کلی خارج کنند و در مورد ممنوعیت سگگردانی و نگهداری سگ در منازل به صورت جدی اقدام نمایند.
شایسته نیست که حیوانی نجسالعین در معابر و پارکها تردد داشته باشد. خواهش میکنیم رسیدگی بفرمایید.»
شهروندان چه میگویند؟
با این وجود، اما سگگردانی به سبک جدیدی از زندگی برخی از شهروندان در این روزها تبدیل شده است؛ موضوعی که باعث شده برخی از آن گلایه داشته باشند.
فهمیه زنی جوان است که عادت دارد، روزانه به همراه فرزندان خردسالش برای پیادهروی به جاده سلامت برود. میگوید تعداد افرادی که حین پیادهروی، سگهای خود را همراهشان میآورند زیاد است و این مساله موجب ترس بچههایم میشود:
«خیلیهایشان از قلاده هم استفاده نمیکنند. درست است که آنها آموزش دیده و تربیت شدهاند، اما به هرحال حیوان هستند و ممکن است به بچههای کوچک آسیب بزنند.»
فهیمه میگوید بارها به برخی از صاحبان سگها اعتراض کرده و خواسته حداقل در ساعتهایی که جاده شلوغ است، سگها را با خود نیاورند؛ اما «نه تنها فایدهای نداشته است که برخیهایشان هم در برابر تذکر من گارد میگیرند و من را متحجر میخوانند.»
سپیده هم تجربه مشابه دارد. میگوید چند وقت پیش به همراه کودک 5 سالهاش به یکی از پارکهای شهر رفته بود:
«دختر جوانی سگش را بدون قلاده به پارک آورده بود. بچه من از دیدن حیوان، ذوق زده شد و به سمتش رفت و برایش نان برد. اما سگ دستش را گاز گرفت و به آن آسیب زد. خیلی ترسید و هنوز هم از یادش نرفته است. از طرف دیگر، درست است که این سگها واکسن میزنند، اما به هرحال، ممکن است بزاق دهانشان آلوده باشد.»
جای سگ در آپارتمان نیست!
سگگردانی دردسرهایی را به همراه دارد؛ به ویژه اگر سگها در آپارتمان نگهداری شوند. زهرا میگوید همسایه طبقه پاییناش سگ دارد و صدای آن امانشان را بریده است:
«آپارتمان کوچک است و صدا میپیچید. صدای سگ همسایهمان واقعاً آزار دهنده است و در تمامی ساعات شبانه روز به گوش میرسد؛ به ویژه زمانهایی که حیوان تنهاست و کسی کنارش نیست.»
اگرچه برخیها این روزها سگهای خود را در آپارتمانهای کوچک و محصور نگهداری میکنند، اما بسیاری از حامیان حیوانات نیز با این موضوع مخالف هستند و معتقدند این مساله نه تنها موجب آزار شهروندان میشود که برای خود حیوان نیز پیامدهای بدی به همراه دارد.
خانم «م» که سالهاست مرکز نگهداری از سگ را در یکی از روستاهای اطراف اصفهان راه انداخته است، میگوید: «سگها را نباید در مناطق مسکونی نگهداری کرد؛ به هرحال، حیوانات مدام سر و صدا میکند و موجب آزار و اذیت شهروندان میشود.»
میگوید: «متاسفانه برخیها برای اینکه سر و صدا دیگران را اذیت نکند، اقدام به جراحی حنجره حیوان میکنند؛ درحالیکه این کار اصلاً اخلاقی نیست و البته خیلی از دامپزشکها زیر بار این کار نمیروند.»
او میگوید در همه سالهایی که از سگهای مختلف نگهداری کرده است، هیچ گاه آنها را در فضای کوچک و بسته نگه نداشته: «سگ را باید در فضای باز قرار داد؛ جایی که هم حیوان رنگ آسمان را ببیند و هم آزاری برای دیگران نداشته باشد.»
خانم «ب» نیز در یکی از مناطق شهری اصفهان مرکز نگهداری سگ دارد. میگوید:
«درست است که من در خود شهر پانسیون دارم؛ ولی خانهام به گونهای است که همسایهای ندارم. اصلاً نمیشود سگها را در محیطهای مسکونی نگه داشت؛ چون حقوق شهروندی را باید در نظر گرفت. بالاخره سگ حیوان است و مدام پارس میکند. یا اینکه اگر سگها جثه بزرگی داشته باشند، ممکن است بقیه از دیدنشان هراسان شوند.»
سگگردانان اما اعتقادی به این موضوع ندارند و خیلیهایشان بدون توجه به شرایط نگهداری اقدام به مراقبت از سگ میکنند. روابط برخی از شهروندان با این حیوانات حالا، اما سبک جدیدی را رقم زده و باعث وابستگی شدید انسانها به سگها شده است.
این درحالی است که حمید نصیری، روانشناس در این باره به «اصفهان زیبا» میگوید:
«اساس مراقبت کردن از دیگری (چه حیوان و چه انسان) یکی از ویژگیهای مهم انسان است؛ درواقع انسان دوست دارد از مورد مراقبت قرار گرفتن عبور کند و خودش به مراقبت از دیگری بپردازد.
اما در سالهای اخیر، این پدیده به صورت افراط و تفریط در آمده و باعث شده تا وقتی فردی اقدام به نگهداری از سگ میکند، وابستگی شدیدی به آن پیدا کند و حتی آن را فرزند خود بداند و به خاطر این مساله اقدام به فرزندآوری نکند؛ درواقع رابطه افراطی با حیوان برقرار کند.
البته این به معنای نفی نگهداری از حیوانات نیست؛ بلکه مساله وقتی اهمیت پیدا میکند که روابط انسان و حیوان شکل افراطی به خود میگیرد و این مساله برای جامعه مشکلاتی را به وجود میآورد.»
اینگونه که این روانشناس میگوید: «البته وابستگی و نگهداری از حیوانات به خودی خود، مشکلی پیش نمیآورد، اما اگر این ارتباط از حالت طبیعی خارج شود و فرد رابطهای که با فرزند یا دوست و آشنایان خود دارد با سگ نیز داشته باشد، آن وقت است که میتوان گفت الگوهای سلامتی فرد دچار اختلال شده است.»
حسین روزبهانی، روانشناس نیز در گفت و گو با «ایسنا» با اشاره به اینکه علاقه به حیوانات و طبیعت قابل احترام و پسندیده است و از روح مهربان و انسانیت ناشی میشود، میگوید:
«در دنیا گروهی وجود دارند که معتقدند باید دنیا و جمعیت را کنترل کنند بنابراین با این دیدگاه سعی میکنند جمعیت دنیا را کنترل کرده و برای همین اقدام به ترویج فرهنگ حیوانات خانگی میکنند و متاسفانه برخی به بهانه حمایت از حیوانات بازیچه قرار میگیرند.
علاقه افراطی به سگ و گربه از این گروه است؛ اگر حامی حیوانات هستیم باید به همه آنها توجه داشته باشیم اما علاقه افراطی به سگ و گربه و غذا دادن به این حیوانات و پرداخت هزینههای گزاف برای این دو حیوان در فرهنگ حامیان واقعی حیوانات که با همه حیوانات به یک شکل رفتار میکنند جایی ندارد چون برای آنها روباه همان قدر مهم است که سگ و گربه مهم است.»
این روانشناس با بیان اینکه داغ فرزند برای مادر یکی از سنگینترین و فراموش نشدنیترین داغهاست ادامه میدهد:
«مراجعین زیادی دارم که حیوان خانگی را همانند فرزند خود میدانند و با از دست دادن این حیوان افسردگی و داغ عظیمی را تجربه میکنند و حالشان بد میشود.
متاسفانه خودمان را تحت شرایطی قرار میدهیم که دیگران برایمان میسازند. سبک زندگیمان را تحت نظر کسانی قرار میدهیم که آنها منافع مادی، غیرمادی و اهداف خود را دنبال میکنند.
وقتی حیوانی 10، 12 سال عمر میکند و بعد از آن داغ بزرگی بر دلمان میگذارد، چرا باید از او نگهداری کنیم، چرا فکر نمیکنیم حتماً سیاستی پشت این موضوع خوابیده است.»
این روانشناس با بیان اینکه داشتن حیوان خانگی شاید یکسری از نیازهای شما را برطرف کند، ادامه میدهد:
«یکسری از نیازهایتان مثل نیاز به محبت، بچه داشتن و… ممکن است با وارد کردن حیوان خانگی برطرف شود اما توجه داشته باشید این حسها موقتی است.
حیوان خانگی در خیلی از مواقع باعث میشود افراد ازدواج نکنند یا اگر ازدواج کرده باشند حیوان را فرزند میدانند و تن به فرزندآوری نمیدهند یا دیدگاههایی که در جامعه مطرح میشود که مردها خائن هستند و سگها وفادارند و… ناشی از همان مافیای صنعت حیوانات خانگی است که میخواهد کسی به سمت ازدواج نرود.
اگر ازدواج هم کردهاند بچهای نداشته باشند، البته به مرور همین افراد افسردگی میگیرند؛ چراکه از یک زمانی به بعد در راستای تکامل انسان باید اتفاقاتی در زندگیاش به وجود بیاید و باعث ترشح هورمون دوپامین یا همان هورمون شادی شود.»
انتهای پیام