واقعاً میخواهند تتلو را اعدام کنند؟ | بازتاب امروز
حامد خانجانی، دانشآموخته فلسفه اخلاق، در یادداشت ارسالی به بازتاب امروز با عنوان «واقعاً میخواهند تتلو را اعدام کنند؟» نوشت:
در خبرها به صورت غیررسمی آمده که امیرحسین مقصودلوی خواننده به جرم سب النبی (اهانت به پیامبر) به اعدام محکوم شده است؛ این یادداشت با فرض صحت این شنیدههاست.
علاوه بر تاثر از این خبر، (نه به دلیل علاقه به آهنگهای او، بلکه به این دلیل که مرگ و انتظار مرگ و آرزوی مرگ و هر آنچه که به مرگ مرتبط است، حتی برای پر خطاترین، و در مفاهیم دینی پرگناهترین اشخاص هم امری تراژیک است) پرسشهای زیر در ذهن شکل میگیرد: اگر کسی، کسی را نشناخت، و نشناخته به او اهانت نمود، اهانت او وارد است؟ (و از همین منظر میتوان پرسش نمود که اگر کسی، کسی را نشاخت، و نشناخته به او احترام گذارد، آیا احترام او اعتبار دارد؟)
ما، در مجاورت دوستان و نزدیکان، و زیست توامان و تنگاتنگ با ایشان، ایشان را چندان که هستند، نمیشناسیم. عمومأ تصویری تعمیمیافته از افراد پیرامون خود در مواجهه با یکی، دو یا چند از خصایص عملی و آشکارشان، (آنهم در مختصات خاص زمانی و مکانی، که با تغییر آن مختصات، آن خصایص عملی و آشکار هم، که منشاء و ریشهشان نیز میتواند کاملاً متفاوت از رویه و ظاهر آن رفتارها باشد، تغییر میکند)، در ذهن داریم، و این تصویر محدود و معوج از اطرافیان و آشنایان را به حساب «شناخت» از ایشان میگذاریم، چگونه ممکن است که از فردی که صدها سال قبل میزیسته است، به صرف چندین روایت از او، تصویر و شناختی درست و شایسته و بایسته داشته باشیم که در اهانت به او، اهانت ما وارد تلقی شود؟ (چندانکه در احترام به او، احترام ما معتبر دانسته شود؟)
از طرفی دیگر، پیروان یک مکتب و مسلک فکری و عملی اگر بخواهند صدها سال بعد از ولی و پیشوای خود به تبلیغ خصایل و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری و روش و ایده او برای زندگی عمومی انسانها بپردازند، باید به وجوه جاذب او تاکید کنند یا به وجوه دافع او؟
دولت به جهت داعیهداری روش و مکتب زندگی پیامبر اسلام تا کنون چقدر توانسته است اصول و فروع زندگی آن بزرگوار را در جامعه تبلیغ موثر کند و فکر و ایده و روش ایشان را در جامعه تسری دهد؟
اساساً با حضور دولت اسلامی در این کشور به صورت نسبی و درصدی چه میزان بر تعداد متشرعان و مسلمان این کشور، به نسبت قبل افزوده شده است؟
در چنین وضعیتی چگونه است که حکم به اعدام میدهند به این جهت که یک خواننده اهانت کرده است؟ ریشه فقهی این حکم را به چند دستور اعدام در آغاز اسلام به دلیل توهین به پیامبر ذکر میکنند، با فرض درستی این روایات، آیا نشنیدهایم که بارها و بارها به پیامبر و ائمه اسلام در زمان حیات ایشان اهانت شده است و آن بزرگواران با سعه صدر و مهربانی به بیاحترامیها و گستاخیها پاسخ دادهاند؟ چگونه است که قوانین کیفری به جای آنکه بر وجهه رحمانی پیامبر اسلام بنا شود بر معدود وجوه قهری بنا میشود؟
قابل فهم است که بسیاری از دستورات و قوانین اجتماعی به جهت جلوگیری از شیوع آن تنطیم میشوند، در مورد ذکر شده، به این دلیل شدت عمل در مجازات در نظر است که اهانت به مقدسات شیوع پیدا نکند و حرمت پیروان یک مکتب و مسلک، آنهم مسلک رسمی کشور حفظ شود. ولی نه این است که صدور حکم حبس و مجازاتی خفیفتر از مرگ هم همان حالت بازدارندگی اهانت و ایجاد حرمت به مقدسات را دارد؟ و نه این است که توبه، امکان بخشش ایجاد میکند؟ اگر کسی کسی را نشناخت، و نشناخته به او اهانت نمود، اهانت به او وارد نیست. چندانکه اگر کسی، کسی را نشاخت، و نشناخته به او احترام گذارد، احترام او نیز معتبر نیست. چندانکه مسلمانی بسیاری از ما مسلمانان، مسلمانی نیست. چه با شناخت صحیح از پیامبر عظمالشان اسلام و راه و روش او حاصل نشده است.
چه بسا وقت آن است که با پیشرفت علم و دانش به خصوص در حوزه علوم شناختی، نحوه مواجهه با «گناه» را به «خطا» و ضعف نفس تغییر دهیم. و در پی آن باشیم که ضعفهای شخصیتی و روانی افراد را درمان کنیم تا اینکه صرفاً با هراسانگیزی از مجازات بخواهیم اراده و عاملیت ایجاد کنیم. نگاه درمانی، نگاهی است رحمانی که سعادت دنیوی افراد را در نظر دارد. زیستی، که منشاء و ریشه زیستگاه آخرت هم میشود.
انتهای پیام