» اجتماعی » افغانستانی نسبت به ایرانی «پست» است؟! | گفت‌وگو با خانواده خانه کابل | بازتاب امروز
افغانستانی نسبت به ایرانی «پست» است؟! | گفت‌وگو با خانواده خانه کابل | بازتاب امروز
اجتماعی

افغانستانی نسبت به ایرانی «پست» است؟! | گفت‌وگو با خانواده خانه کابل | بازتاب امروز

۱۴۰۴-۰۱-۱۶ 4022

نگار فیض‌آبادی، بازتاب امروز: خانواده‌ای افغانستانی که صاحب رستوران خانه‌ی کابل در ایران هستند، از چالش‌های درمان بیماران افغانستانی، مشکلات دریافت شناسنامه و برخوردهای سلیقه‌ای در سیستم مهاجرتی ایران می‌گویند.

خانواده‌ی اکبری به خبرنگار بازتاب امروز گفتند برخلاف آن که سال‌هاست در ایران زندگی می‌کنند و مهاجر هستند نه مهمان، اما هنوز با چالش‌های اجتماعی و موانع قانونی دست و پنجه نرم می‌کنند. متن این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

بازتاب امروز: شما تجربه‌ی سرطان داشتید. شرایط دارو و درمان برای بیماری‌های خاص افغانستانی‌ها چگونه است؟

فاطمه (دختر خانواده): به خاطر بیماری‌ام (سرطان)، دواخانه‌ها و جاهای زیادی رفتم. افغانستانی‌‌هایی را دیدم که با همراهشان به شکل قانونی وارد شده بودند امابعد از دوبار تمدید، دیگر بیمار نمی‌تواند در ایران بماند. به‌هرحال درمان طول می‌کشد.

پدری را دیدم که جلوی پلیس گذرنامه زار می‌زد از دکتر نامه گرفتم تا ثابت شود درمان پسرم طول می‌کشد، اما پلیس آن را پاره کرد و گفت «برو بیرون تا تو را بیرون نیانداختم. باید از کشور خارج شوی» خب آن پدر می‌گوید بچه‌ی مریضم را کجا ببرم؟ 

قانونی نیست. یک نفر شب می‌خوابد صبح بیدار می‌شود قانون تازه می‌گذارد. شرایط مالی و جسمی آن پدر و پسر اجازه نمی‌دهد که از کشور خارج شود و دوباره بیاید. با یک چیزهایی نمی‌شود شوخی کرد!

غروری که شکست…

آن روز این‌قدر گریه کردم که غرور پدر شکسته شد. بعد از آن که موضوع را استوری گذاشتیم، کمک زیادی جمع شد. یک ایرانی گفت من قبلا ضد افغانستانی بودم ولی بعد از آشنایی با شما برای جبران گذشته، ۲۵ میلیون برای درمان آن پسر پول جمع کرد. 

خانم اکبری (مادر خانواده): پرستاران در بیمارستان‌ها رسیدگی می‌کنند و این چیزها برایشان مهم نیست. اما قانون باید درست شود. برای کسی که مریض است باید شرایط دیگری را در نظر بگیرند.

بتول (دختر خانواده): من هم می‌توانم تهرانی صحبت کنم ولی دَری صحبت کنم بهتر است. در ایران تولد و کلان شدم. از بعضی‌ها شنیدم که باید برای حرف زدن مراعات کنیم ولی سعی می‌کنم درباره‌ی حق طبیعی هر انسان رک صحبت کنم.

حق ما این است که شناسنامه داشته باشیم. من شناسنامه‌ی ایرانی ندارم. طبق قانون باید داشته باشم. هربار یک چیزی را بهانه گرفتند!

«حضورمان قانونی بود اما شناسنامه ندادند»

بازتاب امروز: چه شد که بچه‌های شما شناسنامه ندارند؟

آقای اکبری (پدر خانواده): البته فاطمه چون همسر ایرانی دارد، شناسنامه گرفته است. والدین باید در زمان تولد فرزندشان در ایران حضور قانونی داشته باشند، ما از قبل تولد بتول به عنوان پناهنده قانونی حضور داشتیم.

از سال ۶۳ کارهای فرهنگی و تبلیغاتی افغانستان را در ایران انجام می‌دادم. در سال ۶۵ که دانشجو بودم گفتند باید پاسپورت داشته باشید. همان سال هم پاسپورت گرفتم. عکس خانمم هم در پاسپورت من خورد.

ما اقامت داشتیم که بچه‌ها به دنیا آمدند. گواهی ولادت هم داده شد و گفتند اگر بچه‌ها تا ۱۸ سالگی در ایران باشند می‌توانند شناسنامه بگیرند. درخواست شناسنامه کردیم اما در مقطعی که از درس خلاص شدم (سال ۷۲)، از دوستانی در وزارت کشور خواستیم کمک کنند و گفتند ما کارت ویژه برایتان صادر می‌کنیم.

با همان کارت تا سال ۸۳ در ایران بودیم. اقامتمان هم تمدید شد. بتول هم ۱۸ ساله شد و وقتی پیش پلس رفتیم، به ما گفتند حضورتان غیرقانونی است! گفتند آن کارتی که داشتید از نظر ما غیرقانونی است. اینطور شد که بتول بدون شناسنامه مانده است.

انتقاد از قوانین ایران درباره‌ی مهاجران قدیمی

بتول: وزارت کشور جزو این کشور نیست؟ ما کار غیرقانونی نکردیم. خیلی هم تلاش کردیم. چرا امثال ما که سال‌هاست در ایران زندگی کردیم شناسنامه نداریم ولی مهاجران جدید شناسنامه دارند؟ داخل پاسپورتم اقامت می‌خورد. سالانه اقامت ما تمدید می‌شود. 

آقای اکبری: قیمت تمدید اقامت ۲۰۰ هزار تومان است ولی دوندگی‌اش زیاد است. قبلا یک هفته‌ای اقامت تمدید می‌شد ولی حالا ۴۰-۵۰ روز طول می‌کشد. کارت بانکی‌مان قبلا پنج ساله می‌خورد ولی از زمانی که قوانین جدید درباره‌ی مهاجران ثبت شده، همان قوانین هم برای ما اعمال می‌شود و کارت بانکی‌مان هم یک ساله شده است!

سیم‌کارت برای ما هنوز یک عدد است. کارت بانکی هم فقط یکی باید داشته باشیم. قوانین دست و پاگیری است که باعث دلخوری و زدگی می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران زحمت کشیده و ما هم از امکانات استفاده کردیم ولی سختی‌ها را هم تحمل کردیم. ما را پذیرفتند ولی بعد از ۴۰ سال که در ایران بودیم، سعی کردیم مفید باشیم. بعد از این مدت سخت‌گیری‌ها اذیت می‌کند و ممکن است بچه‌ها به فکر مهاجرت دوم بیافتند.

شرایط سختی در افغانستان وجود دارد و باعث شده افغانستانی‌ها بخواهند ایران بودند اما باید بین کسی که سال‌ها اینجا بوده با کسی که تازه می‌آید تفاوتی قائل باشند. منطقی است که تعداد مهاجران جدید زیاد شده‌اند اما می‌خواهیم قانونی در این باره وجود داشته باشد و تفاوت‌ها در نظر گرفته شوند.

ترس از انتخاب گزینشی حرف‌ها و انتشار در شبکه‌های اجتماعی

بازتاب امروز: خانم فاطمه رویای افغانستانی‌ها چیست که به ایران می‌آیند؟

فاطمه: اینکه یک افغانستانی هند و پاکستان را انتخاب نمی‌کند، برای این است که با ایران حس یکی بودن دارد. مخاطبم کسانی هستند که از تمدن چندهزار ساله‌شان می‌گویند. آن تمدن مربوط به فلاتی بزرگتر از پشک یا گربه‌ی شما بوده است!

فلات کلان‌تر از امروز بوده است. طبق تاریخچه‌ی قوم‌مان ما هم قزلباش بودیم. ما در محله چنداول کابل کوچه‌های به عنوان شیرازی‌ها، کردها، شاهسوندها داریم. این‌ها از کجا آمده است؟

استرسِ این را دارم با توجه به شرایط افغانستان‌ستیزی در ایران، ممکن است بخشی از حرف‌هایمان را جدا کنند! مثل جایی که بتول می‌گوید حقم است شناسنامه بگیرم، همین را جدا می‌کنند که افغانستانی‌ها می‌خواهند شناسنامه داشته باشند!

«برای کودکان افغانی» چه شد؟

فاطمه ادامه می‌دهد «شنیدم که می‌گویند افغانستانی‌ها قرار است شبیه اسرائیلی‌هایی باشند که ایران (فلسطین) را می‌گیرند! این‌ها را از کسانی شنیدم که به خدا و پیغمبر اعتقاد دارند و حتی کسانی که فقط انسانیت را قبول دارند از این حرف‌ها می‌زنند! بعضی از کسانی که مدام حرفِ انسانیت می‌زنند، از حقوق افغانستانی‌ها دفاع نمی‌کنند.

آهنگی در ایران معروف شد که یک بندِ آن «برای کودکان افغانی» است. اما همان کسانی که حرف از آزادی می‌زنند، افغانستانی‌ستیز شدند!

«پروژه‌ی افغانستانی‌ستیزی»

بازتاب امروز: فکر می‌کنید ریشه‌اش کجاست؟

فاطمه: به نظرم پروژه است. دردمان این است که روشنفکران در این دورِ باطل افتادند!

بازتاب امروز: شاید اعتراض‌ها به حضور تعداد زیاد مهاجرین به دلیل وضعیت بد معیشتی این سال‌هاست.

فاطمه: آن ایرانی قطعا حق دارد. ولی بعد از اخراج عظیم افغانستانی‌ها، کارفرما فیلم می‌گیرد و در اینستاگرام می‌گذارد که به افغانستانی ۹ میلیون می‌دادم اما حرفی نمی‌زد، ولی به ایرانی این حقوق را بدهم، می‌گوید برو بابا، بده به افغانی!

آقای اکبری: ایرانی‌ها تن به کارهایی نمی‌دهند که افغانستانی‌ها انجام می‌دهند. ما دنبال این نیستیم که بگوییم همه‌ی افغانستانی‌ها را بپذیرید. ما دنبال قانون‌مند شدن هستیم. حتی اگر می‌خواهد بگوید هیچ مهاجری را نمی‌پذیرد، باشد فقط اعلام کند. بعضی کارها بی‌احترامی به انسانیت است.

بتول: با فاطمه که صحبت می‌کنم می‌گویم اعتقاد کاملی به پروژه بودن این قضیه ندارم. هر اتفاقی می‌افتد می‌گوییم پروژه‌ی آن طرف است. نژادپرستی چیزی است که از درون خانواده‌ها شکل می‌گیرد. قبلا شهرهای مختلف برای همدیگر جوک می‌ساختند ولی الآن بهتر شده است. 

«افغانی قبلا فحش بود»

قبلا «افغانی» فحش بود. ایرانی‌ها، افغانی می‌شنیدند گارد داشتند. رفتارهای منفی وجود داشت. اصلا چه شده که این پروژه شکل گرفته است؟ خیلی‌ها می‌گویند از پدر و مادرشان شنیده‌اند که همه‌ی ما یکی هستیم. پس این موضوع به خانواده‌‌ها برمی‌گردد.

خیلی‌ها می‌نویسند که این‌ها را اخراج کنید که محبور شوند به ایرانی‌ها برای کارهای مختلف پول بدهند. در همین فضای سخت هم افغانستانی‌هایی بودند که خوب پیشرفت کردند.

بعضی‌ها می‌گویند بتول جان منظورمان خانواده‌ی شما نیست! خب جوابم این است آیا بین کارگر و تحصیل‌کرده باید فرق وجود داشته باشد؟ نمی‌خواهم بی‌انصافی کنم. ولی پلیسی بود که دو سه سال پیش از ما عذرخواهی کرد که می‌گفت نمی‌دانیم این نفرت از کجا آمده است.

«برای ایرانی‌هایی که طعم غربت را می‌چشند، ناراحتم»

نگرانِ ایران هستم. اینجا کشوری است که دوستش دارم. حتی آن ایرانی که می‌خیزد و می‌رود هم برایش ناراحت می‌شوم که غربت را می‌چشد. من نسبت به ایران و مردمانش مسئولیت دارم. می‌خواهیم کشوری که دوستش داریم، پیشرفت کند.

خیلی از رفتارها سلیقه‌ای است. ما تلاش می‌کنیم تا این حجم از نفرت‌پراکنی ادامه نداشته باشد. خانواده‌ها در این نژادپرستی نقش دارد. مثلا می‌گویند «هنر نزد ایرانیان است و بس» وقتی بقیه‌ی کشورها را می‌بینیم، متوجه می‌شویم آنها هم پیشرفته هستند. نگاهِ مردم طوری است که فقط داریم خودمان را می‌بینیم!

بازتاب امروز: به نظرتان این فضا تلطیف می‌شود؟

خانم اکبری: اخراج افغانستانی‌ها منبع درآمدی شده برای بعضی از ایرانی‌هایی که سوء استفاده می‌کنند. مثلا کارگران افغانی را می‌گیرند و به صاحب‌کار او زنگ می‌زنند و از او ۱۰-۱۵ میلیون پول می‌گیرند!

این کارها به نام ایرانی‌ها تمام می‌شود و بد است. اگر افغانستانی‌های غیرقانونی را می‌خواهند بیرون کنند ولی برای ما که سال‌ها ایران بودیم باید قانونی وجود داشته باشد و هربار این‌قدر منتظر نمانیم. ما مهاجر هستیم نه مهمان!

خانواده اکبری: از افغانستان زیاد آمده‌اند اما ساماندهی لازم است | آیا افغانستانی نسبت به ایرانی «پست» است؟

خانم اکبری ادامه می‌دهد «قبول داریم که زیاد آمده‌اند ایران ولی یک‌ چیزهایی باید ساماندهی شود. کسی می‌گفت افغانستانی‌ها آمدند اسنپ را هم گرفته‌اند! درصورتی‌که افغانی نمی‌تواند در اسنپ کار کند. درباره‌ی شغل نگهبانی و کارهای دیگر هم خیلی از ایرانی‌ها این کارها را انجام نمی‌دهند.

یکی از همکاران ایرانی‌ ما رفته بود برای رستوران سبزی بخرد. تاکید کرده که سبزی خوبی باشد. وقتی فروشنده از او پرسیده کجا کار می‌کنی، اسم خانه کابل و افغانستان را آورده است، فروشنده به او گفته بود «توی ایرانی خجالت نمی‌کشی که برای افغانی کار می‌کنی؟»

مانده بودم چه جوابی به او بدهم! طرز فکر را ببینید که افغانی باید همیشه پست باشد! این تبعیض‌ها می‌تواند با ساماندهی از بین برود.»

آقای اکبری: کسانی از این پروژه سود می‌برند که نمی‌خواهند ایران و افغانستان آرام باشند. اگر آمریکا دلش برای افغانستان می‌سوخت، یک‌سری اتفاقات نمی‌افتاد. اینکه می‌گویند ۱۵ میلیون افغانستانی در ایران است درست نیست. آمار حدود ۵ تا ۶ میلیون است.

بازتاب امروز: البته کارشناسانی که در حوزه‌ی افغانستان کار کردند، این رقم را بیشتر تخمین می‌زنند.

آقای اکبری: اینطور نیست. طبق آمار رسمی گفتم.

فاطمه: بعد از پلمب در توییتر نوشتند ما برای افغانستانی‌ها شناسنامه می‌گیریم! در خانه کابل قاچاق انسان و اسلحه می‌کنند و…

ما اگر می‌توانستیم که برای خودمان شناسنامه می‌گرفتیم! در این فضای کوچک برای غذا پختن جا نداریم، چطور می‌توانستیم این کارها را بکنیم؟!

بتول: حتی می‌گفتند این‌ها برانداز هستند!

بازتاب امروز: به نظرتان شرایط افغانستان بهتر می‌شود؟

آقای اکبری: ما ۴۰ سال است منتظر آرام شدن افغانستان هستیم و تا زمانی که منتظر باشیم خارجی‌ها وضعیت را درست کنند، چیزی تغییر نمی‌کند.

بازتاب امروز: چه شایعه‌هایی درباره‌ی افغانستانی‌ها وجود دارد؟

آقای اکبری: بعضی ترورها را به اشتباه به افغانستانی‌ها ربط می‌دهند. رسانه‌ها هم مهم هستند و مسئولیت دارند.

بازتاب امروز: ممکن است خانه کابل شعبه داشته باشد؟

آقای اکبری: قصد ما از اول صرفا برای درآمد نبوده است. تا زمانی خانه کابل هست که توانِ کار داشته باشیم. تقاضا همیشه هست ولی چنین قصدی نداریم. می‌خواهیم افغانستان را با غذا و محصولات مختلفش معرفی کنیم.

بازتاب امروز: منو را چطور انتخاب کردید؟ غذاها را شما می‌پزید؟

خانم اکبری: تنوع غذایی‌مان بالاست ولی چون جایمان کوچک است چند غذا را درست می‌کنیم. بعضی‌ها می‌گویند چرا کبابِ افغانستان را ندارید؟ خب ما جایمان خرد است.

آشپزی به عهده‌ی خودم است اما بتول هم کمک می‌کند. همکار ایرانی هم داریم. کد نداریم که بتوانیم براساس آن کارت بهداشت بگیریم. آمدند اینجا کارت بهداشت خواستند.

فاطمه: ساماندهی از ساده‌ترین چیز شروع می‌شود. می‌گوید کد یکتا، فراگیر، فیدا. این‌ها همه‌شان یکی است اما کار نمی‌کنند. هزینه می‌کنیم، کد صادر می‌شود ولی فایده ندارد. در فرم‌ها می‌بینیم نوشتند اتباع، ولی در بانک می‌پرسیم می‌گویند «بعضی از خارجی‌ها می‌توانند!» می‌بینید؟ باز برمی‌گردیم به چشم رنگی‌ها! 

گزینه اتباع هم در سامانه ثبت ملی مجوزها هست ولی چرا نمی‌توانیم مجوز بگیریم؟ نمی‌فهمیم داستان چیست؟ می‌خواستم برای پدر و مادرم وقت فیزیوتراپی بگیرم. باید کد ملی وارد می‌کردم. می‌گویند کد فیدا و… حکم کد ملی را دارد ولی وقتی آن را وارد می‌کنیم، می‌نویسد قابل قبول نیست!

آرزوهای خانواده‌ اکبری برای ایرانی‌ها | «بی‌غم» باشید

بازتاب امروز: نوروز عید مشترک ایران و افغانستان است. آرزویتان برای ایرانی‌ها چیست؟

آقای اکبری: از خدا می‌خواهیم مشکلاتی که ما افغانستانی‌ها برای مهاجرت داشتیم، ایرانی‌ها نداشته باشند.

خانم اکبری: از خدا می‌خواهیم هم‌زبان‌های ایرانی و افغانستانی سال خوب و خوشی داشته باشند.

فاطمه: دل تمام مردم دنیا مخصوصا مردم ایران و افغانستان بی‌غم باشد.

بتول: یکی به من گفت امیدوارم ایرانی‌ها هم شرایط افغانستانی‌ها را تجربه کنند تا ما را درک کنند، اما فقط بغض کردم و گفتم هیچ وقت نمی‌خواهم ایران ناآرام شود… 

آقای اکبری از سال ۶۲ به ایران آمد و ایران و افغانستان را از هم جدا نمی‌داند و ایران را وطن دوم خودش می‌داند. او به شکل قانونی سال‌ها در ایران زندگی کرده است و تصورش این بوده که می‌تواند با نام خودش برای خانه کابل مجوز بگیرد اما طبق «قانون نانوشته‌ای» نتوانسته بود مجوز بگیرد و بعد از رفع پلمب مجوز را به نام فاطمه که شناسنامه‌ی ایرانی دارد، می‌توانند کارهای مجوز را انجام دهد. او می‌گوید درواقع ما کارگر فاطمه هستیم!

هدف این خانواده، آشنا کردن مردم با فرهنگ افغانستان بود و از سال ۹۸ کارهای رستوران را انجام دادند و از تیر ۹۹ کار را شروع کردند. به گفته‌ی آنها، شناخت ایرانی‌ها از افغانستان منفی بوده است و در طول این شش سال توانسته‌اند دیدِ مثبت‌تری برای ایرانی‌ها ایجاد کنند. 

«یکی بودن» ایران و افغانستان

بازتاب امروز: شباهت و تفاوت ایران و افغانستان چیست؟

آقای اکبری: شباهت زمانی مطرح می‌شود که آن‌قدر دور باشیم که بخواهیم دنبال شباهت بگردیم. فرهنگ و آداب و رسم و رسوممان یکی است.

خانم اکبری: ۳۵ سال است که ایران هستم و هر سه فرزندم ایران به دنیا آمدند. هم‌زبان بودن باعث شده احساس نزدیکی داشته باشیم.

روزهای اولی که آمده بودم، خانمی گفت الهی هیچ وقت در ملک ما غریب نباشی. او به رحمت خدا رفته ولی حرف خیلی خوبی زد و همیشه لطف داشت.

این رفتارها دلگرم‌کننده است. افغانستان غریب و مظلوم واقع شده است و در ایران این قضیه بیشتر است. مشتری‌هایی داریم که از خارج ایران به خانه کابل می‌آیند و احساس خوبی دارند.

خانواده‌ی پنج نفری اکبری که البته پسر خانواده (علی اکبر) در این گفت‌وگو حضور نداشت.

انتهای پیام

به این نوشته امتیاز بدهید!

×