» اجتماعی » اینجا چراغی روشن نیست!  | بازتاب امروز
اینجا چراغی روشن نیست!  | بازتاب امروز
اجتماعی

اینجا چراغی روشن نیست!  | بازتاب امروز

۱۴۰۴-۰۳-۱۳ 2031

روزنامه «اعتماد» پنجشنبه 8 خرداد 1404 در گزارش میدانی به وضعیت روستاهای زاهدان و مطالبات از دولت و رییس‌جمهور پرداخته و نوشت:

عبدالحکیم سالارزهی: علی‌رغم همه تلاش‌هایی که برای بهبود شاخص‌های رفاهی و اقتصادی در مناطق گوناگون کشور صورت گرفته، معادله فقر به یکی از رازهای پیچیده و به اصطلاح، کلاف سردرگم در سیستان و بلوچستان بدل شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند یکی از دلایل بروز ناهنجاری‌های اقتصادی و اجتماعی آن است که در ایران توجه‌ها بیشتر معطوف معلول‌هاست تا اینکه به علل بروز فقر در مناطق مختلف پرداخته شود.

اهل خرد و تخصص بر این باورند که نیاز اولیه هر انسان، خوراک، پوشاک و مسکن است. یک فرد فاقد شغل که حتی توان خرید ضرورت‌های زندگی را ندارد، چگونه می تواند در جامعه‌ای به اصطلاح متمدن و مترقی، به زندگی‌اش ادامه دهد؟ بنابراین، اگر کارشناسان منصف را به این دادگاه کسالت‌بار فراخوانیم، آنان با دل‌هایی پردرد خواهند گفت که بارها در نهان و آشکار، مسائل مربوط به معضلات اجتماعی را یادآور شده‌ایم و دلایل را نیز ذکر کرده‌ایم؛ اما هنوز گوشی شنوای تلاش‌ها نبوده است. در سفر اول استانی دولت چهاردهم به استان سیستان و بلوچستان، 34 همت برای پروژه‌هایی که امسال و سال آینده اجرا خواهد شد و 24 همت برای خط آهن چابهار به زاهدان تخصیص داده شد؛ همچنین بانک‌ها نیز تعهد دادند 20 همت در این استان به پروژه‌ها اختصاص یابد و مقرر شد نهادهای اقتصادی هم 70 همت در استان سرمایه گذاری کنند. شایان ذکر است رییس جمهور در پایان سفر به شهرستان چابهار که در قالب بخش دوم سفر دولت وفاق ملی به استان سیستان و بلوچستان صورت گرفت، از شهر جدید و در حال احداث تیس بازدید کرد. شهر جدید تیس در محدوده‌ای به وسعت حدود 4 هزار و 300 هکتار و با کاربری مسکونی-گردشگری برای سکونت 150 هزار نفر با رویکردهای نوین و استانداردهای بالای خدماتی با مشارکت بخش خصوصی در محدوده شهرستان کنارک در حال اجرا است. همه اینها نشان دهنده عزم مسوولان برای تغییر وضعیت زندگی در این منطقه است. اما در کنار توزیع منابع و امکانات باید مراقب بود که این امکانات به صورتی عادلانه بین مردم تقسیم شود. در این گزارش تلاش شده نوری به ابعاد پنهان یکی از روستاهای محروم زاهدان، انداخته شود. ناگفته پیداست که دولت چهاردهم و آقای استاندار تلاش‌های بسیاری برای زدودن چهره فقر از آینه شهرها و مناطق مختلف استان صورت داده اند. اما لازم است در جریان تخصیص بودجه و سایر کمک‌های فراگیر، مساعدت بیشتری صورت گیرد تا در یک برنامه 5 الی 10 ساله، شاخص‌های رشد و توسعه در استان ارتقا پیدا کند.

 برداشت اول: پوگی؛ جایی که در آن عشق می‌ورزند 

روستای «الله‌آباد»، واقع در پنج کیلومتری غرب زاهدان، از ابتدایی‌ترین امکانات رفاهی و خدمات شهری مانند برق، آب، گاز، تلفن، خانه بهداشت، آسفالت و… محروم است. بیش از 108 خانوار، زندگی خود را در شرایطی نامناسب سپری می‌کنند. از کمربندی زاهدان وارد جاده فرعی می‌شوم و مسیر را به سوی روستای پوگی ادامه می‌دهم. پیش از رسیدن به پوگی، فرمان خودرو را به سمت روستای الله‌آباد می چرخانم. جاده خاکی را با تمام ناترازی هایش تا مقصد طی می‌کنم. روستا در دشتی کوچک اما پر از فراز و نشیب، میان تپه‌ها واقع شده است. در ورودی روستای الله‌آباد، خانه‌ای بر نوک تپه‌ای خاکی مشاهده می‌شود. دیوارهای خانه با تکه‌هایی از سنگ، بلوک و خشت‌خام چیده شده‌اند. چیدمان تمام خانه‌های روستا شبیه یکدیگر است. حلیم، مردی 45 ساله، نحیف و نسبتا قد بلند، ساکن این خانه است. حیاط خانه در ندارد و به جای در، پارچه‌ای کهنه به دو طرف دیوار آویخته شده است. به دروازه حیاط نزدیک می‌شوم و با زمزمه «یاالله» حضورم را اعلام می‌کنم. پسربچه‌ای زیبا به نام مصطفی، با ظاهری ژولیده و خاطری آزرده، از خانه بیرون می‌آید. شلوارکی بر تن دارد و پیراهنی نپوشیده است. از مصطفی می‌پرسم چرا خانه‌تان را بر نوک تپه ساخته اید؟ پاسخ می دهد: «ما خانه نداریم! این خانه مال نوراحمد است. پول نداریم خانه‌ای بسازیم. قرار است پدرم از شهر ضایعات جمع‌آوری کند، آنها را بفروشد و برای ما سرپناهی تهیه کند.» در جوار این خانه، بقایای خانه‌ای مخروبه در دل کوه به چشم می‌خورد. گفته می‌شود که این خانه متعلق به پیرزنی به نام نیک‌بخت بوده است. ارگان‌های دولتی بدون هیچ هشدار و اخطار قبلی آن را تخریب کرده‌اند. این پیرزن، پسرش را از دست داده و اکنون با دو غم بی‌کسی و بی‌سرپناهی زندگی می‌کند.

برداشت دوم: حکایت کردان و زنانی که کار می‌جویند

در لابه‌لای گفت وگو با مصطفی، پدرش، حلیم، از خانه بیرون می‌آید و از رنج بی‌خانمانی و بیکاری می‌نالد. او اصرار دارد که به خانه‌اش بروم و به همسرش می‌گوید برای مهمان چای تهیه کند. حلیم از ناگفته‌های تلخ زندگی‌اش می‌گوید، آهی می‌کشد و می‌افزاید: «تمام دردهایم در یک کلمه خلاصه می‌شود و بس: «بیکارم!» مشکلی که بسیاری از اقشار فقیر در استان با آن دست به گریبان هستند.

او ادامه می دهد: «18 روز در یک نانوایی مشغول کار بودم، اما وقتی نیروی خودشان آمد، مرا اخراج کردند. اکنون زندگی‌ام را با یارانه می‌گذرانم. دیشب فقط برنج خشک و خالی خوردیم. دیروز ناهار نداشتیم و صبحانه‌مان نان خشک با چای شیرین بود. طی ماه اخیر، فقط یک بار گوشت خورده‌ایم؛ آن‌ هم به برکت حضور مهمان بود که مجبور شدیم مرغی قرضی بخریم.» این شهروند زاهدانی، فرصت شغلی را مهم‌ترین خواسته خود عنوان می‌کند و خطاب به استاندار می‌گوید: «ایجاد شغل، مهم‌ترین خواسته من و صدها نفر مثل من است. دوست دارم از این ذلت و خفت رهایی یابم. تنها خواسته‌ام شغلی مناسب است تا بتوانم امرارمعاش کنم. به پزشکیان رای ندادم، چون ناامید بودم، اما رییس جمهور را دوست دارم و مطالباتم را مطرح می‌کنم چون شهروند ایرانی هستم و بر گردن دولت حق و حقوقی دارم.» از حلیم می‌پرسم تلویزیون داری؟ پاسخ می دهد: «وقتی برق نداریم، تلویزیون از کجا معجزه می‌کند؟ یخچال، آبگرمکن و نور لامپ، آرزوهای بزرگ‌تری هستند. سه فرزند دارم، دو پسر و یک دختر. مصطفی کلاس اول دبستان و طاها دوم دبستان است. دخترم منیره چهار ساله است. خدا به اینها رزق می‌دهد، اما فعلا راه‌های ارتزاق بر ما بسته شده است. بچه‌ها کیف و کتاب ندارند. کفش‌ها پاره و لباس‌ها کهنه است. ایران را دوست دارم چون وطنم است؛ اسلام را بیشتر دوست دارم. معتقدم هر کجا زندگی کنیم، محکوم به فنا هستیم. فقط انسانیت باقی می‌ماند.» این مرد می‌گوید: «خرید یک در معمولی برای منزل، از توانم خارج است. روزهای سختی را سپری می‌کنیم. چند سالی در بلوار کشاورز زاهدان خانه داشتم، اما زندگی ورق خورد. خانه‌ام را بابت جریمه سوخت گازوییل فروختم. سوخت‌بری سودی نداشت، ولی از سر ناچاری به آن روی آورده بودم. کلیه‌ام از کار افتاده بود و توان کار سنگین را نداشتم، رانندگی گزینه مناسبی بود. اکنون در جوار خویشاوندانم در این روستا زندگی می‌کنم. دخترم منیره لباس کافی ندارد.» می پرسم چرا؟ با لبخند می‌گوید: «فعلا رحمت خدا بر ما نازل است.» می‌پرسم آیا برای بچه‌ها بیسکویت یا اسباب بازی می‌خری؟ پاسخ می‌دهد: «خیر، اینها برایشان رویاست. یارانه صرف نیازهای مهم‌تری می‌شود.» حلیم قصد دارد شیشه‌های ماشینم را پاک کند، می‌گوید: «جاده خاکی بوده، ماشین گرد و غبار گرفته»، اما مانعش می‌شوم.»

 برداشت سوم: چه درخواستی از مسوولان دارید؟ 

از پدر خانواده می‌پرسم درخواست آخرش چیست؟ پاسخ می‌دهد: «سلامتی وطن و هموطنان عزیزم!» مطالبه اش از دولت؟ «اگر رییس جمهور محترم برای امثال من که از نظر جسمی معلول و از نظر روحی مغموم هستیم شغل ایجاد کند، خدمت بزرگی به وطن کرده است. هزاران نفر مانند من در کشور زندگی می‌کنند و درد مشترکی دارند.» می‌پرسم چه شغلی پیشنهاد می‌کنید؟ می‌گوید: «شغلی ساده مانند نگهبانی، چون یک کلیه‌ام از کار افتاده و توان کار سنگین را ندارم.» آیا تاکنون نهادی برای درمانش به حلیم کمک کرده؟ «خیر، چون مردم خودشان مشکل دارند. اگر پول یارانه یاری کند عکس و سونو می‌گیرم.» او می‌گوید: «حدود یک ماه است گوشت نخورده‌ایم. اثاثیه منزل فقط دو موکت، یک پیک‌نیک، دیگ و سفره است. از کپسول گاز خبری نیست. هر وقت پیک‌نیک خالی می‌شود، هیزم جمع می‌کنم و با چوب، آتش زیر قابلمه را روشن می‌کنم.» می‌پرسم همسرت با این وضعیت چگونه کنار می‌آید؟ پاسخ می دهد: «زمانی که مقداری ثروت داشتم برایش خرج می‌کردم، حالا که ندارم، در کنارم مانده است.» آخرین باری که میوه خورده‌اید؟ «خیلی وقت پیش! بچه‌ها میوه می‌خواهند، من شرمنده‌شان می‌شوم»‌.

 برداشت چهارم: اینجا چراغی روشن نیست

با آقای عبدالله، فرزند مرحوم حاجی الله‌داد، یکی از ساکنان روستا، گفت‌وگو می‌کنم. لحظاتی را در «گدان» یا «گدام» می گذرانیم؛ چادری سیاه از موی بز که نماد فرهنگی بلوچستان است. عبدالله از وعده‌های توخالی گله‌مند است. او به پیگیری‌های مردمی اشاره می‌کند: «بیش از سه دهه است که با دام و طیور در این روستا زندگی می‌کنیم اما همچنان از نعمت برق و آب محروم هستیم. آب آشامیدنی و سایر مایحتاج زندگی را به سختی از زاهدان تهیه می‌کنیم. در زمستان با بحران بی‌آبی و بی‌برقی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنیم. انواع بیماری‌های عفونی و سرماخوردگی را تحمل می‌کنیم. نه برق داریم و نه آب لوله کشی! آب مصرفی را با دلو از چاه می‌کشیم و آب آشامیدنی را از زاهدان می‌آوریم.

تازه سال گذشته مخزن آب ساخته شده است.» عبدالله ادامه می‌دهد: «مجوز برق را دریافت کرده‌ایم اما مشخص نیست چرا مشکل حل نمی‌شود! چرا اداره برق همکاری نمی‌کند؟ کد روستا، کد ملی، کد مدرسه و مسجد را داریم؛ همه مراحل قانونی را طی کرده‌ایم اما نمی‌دانم چرا از حقوق شهروندی محرومیم؟ مسوولان پاسخ دهند! برای حل مشکل برق هفت بار به دفتر ریاست جمهوری در تهران مراجعه کرده‌ام. مقامات تهران به استان ابلاغ کرده‌اند اما مسوولان محلی همکاری نکرده‌اند.» یکی از اهالی روستا می‌گوید: «برای تماس گرفتن با دیگران باید قله کوه را فتح کنیم، چون در میان تپه‌ها زندگی می‌کنیم و سیگنال قطع می‌شود. تماس گرفتن فقط بالای کوه امکان‌پذیر است»‌. عبدالله اضافه می‌کند: «مجوز دکل مخابراتی را هم گرفته‌ام اما دکلی در کار نیست. تمام 108 خانوار در ادارات پرونده دارند». عبدالله ادامه می‌دهد: «در حالی که فرماندار از طریق بنده مبلغ 500 میلیون تومان به حساب اداره آب و فاضلاب واریز کرده، هنوز مشکل بی‌آبی حل نشده است. پیش‌تر طرح هادی را بهانه می‌کردند، اما دو سال است این طرح اجرا شده و مشکل همچنان باقی است. ما در حاشیه یکی از کلان‌شهرهای ایران مثل دوران قاجار زندگی می‌کنیم؛ فقط از پول قجری استفاده نمی‌کنیم! هر روز با بهانه‌های واهی سرمان را گرم می‌کنند. بیش از سه تا چهار سال است که هر ماه ده هزار لیتر آب به روستا اختصاص داده‌اند، اما گاهی تا چهار ماه تانکر آب را نمی‌بینیم.»

 برداشت آخر…

فرجام سخن: نظر به مطالب فوق، ظاهر قضیه نشان می‌دهد که لازم است در این وادی و مناطق دیگری مانند این، گوش شنوایی وجود داشته باشد که سخن محرومان و مظلومان را بشنود و به مستضعفان جامعه وقعی بنهد. حدود نیم قرن از عمر انقلاب سپری شده است و لازم است تا نشانه‌های رشد و بهبود وضعیت زندگی در بخش‌های گوناگون به صورت مساوی نمایان شود. بدون تردید در این کشور تلاش‌های بسیاری صورت گرفته تا برق به روستاها و مناطق گوناگون برسد و مردم از آب مناسب بهره‌مند شوند. شغل ایجاد شود و هیچ پدری دست خالی راهی خانه‌اش نشود. اما هنوز هستند مناطق و بخش‌هایی که سایه بهبود و رشد به آنها نرسیده است. لازم است مسوولان با شناسایی یک چنین مناطقی زمینه بهبود زندگی مردمی که برای آنها وطن مهم‌ترین کلمه و آزادی و آبادی ایران مهم‌ترین هدف است، فراهم شود. سخنانم را با این جمله پایان می‌دهم: «نباید محرومیت زدایی فقط به یک شعار بدل شود. باید ایران را ساخت و آن را آباد کرد. آقایان! خانم ها! ما همه مسوولیم…»

انتهای پیام

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×