» اجتماعی » رشته‌های جهنمی | بازتاب امروز
رشته‌های جهنمی
اجتماعی

رشته‌های جهنمی | بازتاب امروز

۱۴۰۴-۰۳-۰۵ 4045

سایت قدس دیلی (مشهد) نوشت: «خودکشی در میان پزشکان، دیگر یک اتفاق نادر یا شوک‌آور نیست. آمارهای پراکنده حاکی از این است که پزشکان به‌ویژه در دوره‌ رزیدنتی بیش از هر زمان دیگری در معرض فرسودگی، افسردگی و بی‌پناهی روانی قرار دارند.

عباس عبادی، معاون پرستاری وزارت بهداشت هشدار داده است: «آمار فرسودگی و افسردگی در میان کادر درمان به‌ویژه نیروهای طرحی و رزیدنت‌ها، دیگر یک زنگ خطر نیست، بلکه آژیر قرمز است».

برای بررسی دقیق‌تر این وضعیت و دریافت نگاهی از درون به آنچه در دوره رزیدنتی می‌گذرد، به سراغ دکتر هادی یزدانی رفتیم؛ پزشک عمومی، فعال صنفی و از چهره‌هایی که سال‌هاست از نزدیک با مشکلات ساختاری آموزش پزشکی و زیست دشوار رزیدنت‌ها آشناست.

آقای دکتر، شما قبلاً در مصاحبه‌های خود به اصطلاح رشته‌های جهنمی اشاره کردید، منظور کدام رشته‌ها بوده است؟

در فضای رزیدنتی تفاوت‌های چشمگیری میان رشته‌ها و گرایش‌های مختلف وجود دارد؛ تفاوت‌هایی که اگرچه اغلب نانوشته هستند، اما به شکل ضمنی در فضای آموزشی و کاری پذیرفته شده‌اند. برخی رشته‌ها به عنوان «سخت‌تر» یا «آسان‌تر» یا در دسته‌بندی‌های جدیدتر به عنوان «لوکس» و «غیرلوکس» شناخته می‌شوند؛ دسته‌بندی‌هایی که بر مبنای عوامل مختلفی چون نوع بیماران، حساسیت کار بالینی و میزان درگیری جسمی و ذهنی شکل گرفته‌اند.

برای مثال، شرایط کاری یک رزیدنت رشته داخلی با یک رزیدنت پوست کاملاً متفاوت است. یا رزیدنت‌های زنان و زایمان باید در لحظه برای جان دو نفر تصمیم‌گیری کنند و فشار روانی و مسئولیت سنگینی را تحمل می‌کنند که قابل قیاس با رزیدنت‌های رشته‌هایی مانند رادیولوژی نیست.

این تفاوت‌ها نشان از پیچیدگی و تنوع فضای آموزش تخصصی پزشکی دارد که لازم است در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های آموزشی مورد توجه قرار گیرد. از نظر من رشته‌های سخت مانند زنان، جراحی و ارتوپدی، رشته‌های جهنمی هستند.

چه ویژگی‌هایی موجب می‌شود این رشته‌ها فشار بیشتری به رزیدنت‌ها وارد کنند؟
این رشته‌ها به دلیل ویژگی‌های منحصر به‌فردی چون نوع بیماران، شرایط بحرانی و ضرورت تصمیم‌گیری‌های فوری در لحظه، با پیچیدگی‌های دوچندانی مواجه‌اند. این ویژگی‌ها، این رشته‌ها را در مقایسه با دیگر تخصص‌ها «خاص‌تر» جلوه می‌دهد.

از سوی دیگر، در برخی رشته‌ها مانند ارتوپدی، علاوه بر دشواری ذاتی این تخصص، عرف‌ها و فضای فرهنگی نانوشته‌ای وجود دارد که شرایط را برای رزیدنت‌ها پیچیده‌تر می‌کند. در این رشته‌ها، فضایی شبیه به فضای پادگانی شکل گرفته که در آن، سطح‌بندی‌های خاص، انتظارات غیرمعمول و رفتارهای نهادینه‌شده‌ای رایج است که گاه مورد انتقاد قرار گرفته‌اند.

در نظام آموزش پزشکی، مفهومی با عنوان «لولینگ» یا سطح‌بندی میان رزیدنت‌ها و دانشجویان وجود دارد که شباهت‌هایی با نظم ساختاری نظامی دارد. در این چارچوب نانوشته، افراد براساس سال ورود، سابقه یا جایگاه آموزشی در سلسله‌مراتبی قرار می‌گیرند که انتظار می‌رود در آن از افراد ارشد اطاعت و تبعیت شود.

چه تفاوتی میان انضباط آموزشی و سخت‌گیری آزاردهنده وجود دارد؟ مرز این دو کجاست؟
برخی رشته‌های تخصصی پزشکی مانند زنان و زایمان یا کودکان، به‌طور طبیعی دارای پیچیدگی‌ها و فشارهای خاص خود هستند. در رشته زنان، مسئولیت حفظ همزمان جان مادر و جنین و در رشته اطفال، دشواری تشخیص به‌دلیل ناتوانی کودک در بیان علائم، ازجمله چالش‌های ذاتی است که متخصصان این حوزه‌ها با آن روبه‌رو هستند. با این حال، نگرانی‌هایی درباره اضافه شدن فشارهای ساختگی به این شرایط دشوار مطرح می‌شود.

سختی‌های طبیعی این رشته‌ها، گاه با ایجاد قواعد غیررسمی، سلسله‌مراتب شبه‌نظامی و توجیه‌هایی مانند «تربیت منظم فرد متخصص» به وضعیت آزاردهنده‌ای تبدیل می‌شود؛ آنچنان که یکی از رزیدنت‌ها می‌گوید: «درست است که انضباط و احساس مسئولیت باید در پزشک نهادینه شود، اما تحمیل قوانین خودساخته و سخت‌گیری‌هایی که به آرامش فرد آسیب می‌زند، نه تنها ضرورتی ندارد بلکه مضر است».

شما معتقدید تصویری که افراد خارج از نظام آموزش پزشکی از فضای رزیدنتی دارند، با واقعیت‌های درونی آن تفاوت دارد؟

بی‌تردید همین‌طور است. بسیاری از افراد خارج از این ساختارها تنها از بیرون تصوری کلی از فضای آموزش پزشکی دارند، اما واقعیت‌های درونی، به‌ویژه فشارهای روانی ناشی از تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای در شرایط حساس، تنها برای کسانی که در دل نظام قرار دارند ملموس است.

این فشارها در صورت ترکیب با عوامل مزاحم و رفتارهای تحمیلی، می‌توانند نه تنها به سلامت روان پزشک آسیب بزنند بلکه بر کیفیت تصمیم‌گیری و در نهایت بر سرنوشت بیماران نیز تأثیر منفی بگذارند. برخی از رزیدنت‌ها که در سال‌های ابتدایی تحصیل خود مورد سوءاستفاده یا آزار روانی قرار گرفته‌اند، در سال‌های بعد به‌جای مقابله با این چرخه، خود به عامل تکرار آن تبدیل می‌شوند.

این زنجیره بیمار که می‌تواند محیط آموزشی را به فضایی نامطلوب تبدیل کند، نه‌تنها شکسته نمی‌شود، بلکه در سایه بی‌توجهی‌ها تداوم می‌یابد. این روند سازوکارهای روان‌شناختی پیچیده‌ای دارد که متأسفانه در بسیاری از موارد به‌درستی شناخته یا مدیریت نمی‌شود. درواقع فرد به‌جای تلاش برای توقف این زنجیره آزار، ناخودآگاه در نقش بازتولیدکننده همان الگوهای آسیب‌زا ظاهر می‌شود.

با این شرایط چرا رزیدنت‌ها حتی در مواجهه با آزار یا بی‌عدالتی سکوت می‌کنند؛ از چه چیزی می‌ترسند؟
یکی از دلایل اصلی این سکوت، نگرانی از پیامدهای احتمالی در مسیر شغلی و تحصیلی آن‌هاست. برخی از دانشجویان می‌گویند: «من به چه چیزی اعتراض کنم؟ به آن رزیدنت سال بالایی که بعداً در همین رشته، همین شهر، همین استان، همین کشور همکار من است؟»

این افراد نگران‌اند در صورت اعتراض، توسط همان فرد یا دیگر افراد بانفوذ در مسیر پیشرفتشان سنگ‌اندازی شود. ازجمله این نگرانی‌ها می‌توان به استادانی اشاره کرد که از قدرت علمی، مالی یا نفوذ محلی برخوردارند و ممکن است با اعمال فشار، دانشجوی معترض را از انجام جراحی در بیمارستان محروم کرده یا در امتحانات ارتقا، مانع پیشرفت او شوند. یکی از نمونه‌های مطرح‌شده، خانم دکتر ن.م، رزیدنت سال چهارم زنان در تبریز بود که در گفت‌وگو با یکی از دوستانش اعتراف کرده بود حتی جرئت نداشت در حد یک استوری اینستاگرامی درباره وضعیتش گلایه کند.

در حال حاضر هم وضعیت همین‌گونه است؟
پس از اتفاقات ناگوار سال‌های گذشته و پیگیری رسانه‌ها وضعیت کمی بهتر شده، اما این ترس‌های ساختاری همچنان یکی از موانع اصلی در مسیر بیان اعتراضات در فضای آموزش تخصصی پزشکی محسوب می‌شوند.

تلاش رسانه‌ها و فعالان صنفی تا حدی موجب تعدیل فشارها بر دانشجویان رزیدنت شده، اما همچنان تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی وجود دارد. برخی دانشجویان می‌گویند فضای حاکم آن‌قدر سنگین است که حتی جرئت شکایت به هم‌اتاقی خود را هم ندارند. بگذارید این موضوع را با یک مثال واضح برایتان توضیح دهم. فرض کنید رزیدنت سال‌بالایی به سال‌پایینی بگوید برو برای من پیتزا بخر، پولش را یکی دیگر بدهد ولی پیتزا را خودش بخورد و بعد بگوید حالا از کناره‌های پیتزا بخور. چنین شرایطی شأن و اعتبار جامعه پزشکی را زیرسؤال می‌برد و نشان‌دهنده شدت فشارهای روانی در این فضاست.

موافقید که حذف موقت یک رشته یا شهر از سیستم پذیرش رزیدنتی می‌تواند اقدامی ضروری برای حفظ جان و روان دانشجویان باشد؟

قطعاً، پیشنهاد حذف برخی از رشته‌ها یا شهرها در سیستم پذیرش رزیدنتی، یک اقدام تنبیهی تلقی می‌شود و به عنوان یکی از راهکارهای اصلاح ساختار مطرح شده است.

ببینید، در یک رشته-شهر خاص، در سال گذشته دست‌کم دو مورد خودکشی و دو مرگ اتفاق افتاده است و سایر افراد مشغول به تحصیل در آن نیز در آستانه ابتلا به بیماری‌های روانی و روحی هستند. این پرسش مطرح می‌شود که چنین رشته‌ای چه کارکردی دارد و هدف از تربیت دانشجویان در چنین شرایطی چیست؟ وقتی فرد قادر به حفظ سلامت روان خود نیست و تا مرز انزجار از خود پیش می‌رود، نمی‌تواند به عنوان پزشک، مفید واقع شود.

در چنین شرایطی، تعطیلی موقت این رشته به عنوان یک ضرورت جدی پیشنهاد می‌شود.
در شرایطی ممکن است یک شهر دارای ۱۰ رشته فعال در دوره رزیدنتی باشد، اما لازم باشد پذیرش در یکی از رشته‌ها به‌طور موقت متوقف شود تا گروه آموزشی مربوط، فرصت حل مشکلات داخلی خود را پیدا کند. به‌طور مثال اعلام شود تا سه سال آینده برای این رشته پذیرش رزیدنت صورت نمی‌گیرد.

این تصمیمات در واکنش به مواردی گرفته می‌شود که طی چهار سال، از میان پنج رزیدنت یک رشته، دو نفر انصراف داده، یک نفر اقدام به خودکشی کرده و دو نفر دیگر با آسیب‌های روانی جدی از دوره خارج شده‌اند. در چنین شرایطی، تربیت نیروی متخصص نه‌تنها موفق نبوده بلکه به چرخه‌ای معیوب منجر شده است؛ چرخه‌ای که در آن بیمار ناراضی، همراه ناراضی، پزشک ناراضی و در نهایت یک نظام درمانی نارضایتی تولید می‌کند. به نظر من در کنار سازوکارهای تشویقی و اصلاحی برای بهبود و عادلانه‌تر کردن قوانین و فرایندها در نظام آموزش پزشکی، سازوکارهای تنبیهی نیز باید مورد توجه قرار گیرند.

تاکنون گزارشی رسمی از نحوه رسیدگی مسئولان دانشگاهی به این موضوع منتشر شده است؟
بله، در پی وقوع موارد متعدد خودکشی در میان رزیدنت‌ها و نیروهای طرحی، پیشنهادهایی به وزارت بهداشت مبنی بر ضرورت ورود و بازرسی جدی در دانشگاه‌هایی که چنین اتفاقاتی رخ داده است، ارائه دادیم.

در دانشگاه یا شهری که خودکشی رخ داده، چه در میان رزیدنت‌ها و چه نیروهای طرحی، باید وزارت بهداشت ورود کند و مسئولان مربوط مورد پرسش قرار گیرند. آیا رئیس دانشگاه علوم پزشکی و سطوح مدیریتی زیرمجموعه او اقدامی در حمایت از فرد آسیب‌دیده انجام داده‌اند یا خیر؟

رئیس دانشگاهی که در حوزه مسئولیت او حادثه خودکشی رخ می‌دهد، باید مورد بازخواست قرار گیرد. در صورت اثبات قصور یا تقصیر و مشخص شدن اینکه امکان دخالت یا پیشگیری وجود داشته اما اقدامی صورت نگرفته، برکناری چنین مسئولی ضروری است. رئیس دانشگاه علوم پزشکی مسئول تربیت پزشکانی است که سلامت مردم را تأمین می‌کنند و اگر در انجام این وظیفه ناکام باشد، باید از مقام خود کناره‌گیری کند. من معتقدم خودکشی یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد و حتماً هشدارها و نشانه‌هایی پیش از آن وجود داشته که باید مورد توجه قرار می‌گرفت.

چه توصیه‌ای دارید برای رزیدنت جوانی که اکنون در سال اول، سردرگم و دچار فشار روحی است اما هنوز امید دارد؟
من تا یکی دو سال اخیر، امتحان رزیدنتی و رزیدنت شدن را از برنامه‌های زندگی‌ام حذف کرده بودم. با وجود همه احترامی که برای همکاران پزشک عمومی دارم چون بخش اعظم فرایند درمان در کشور به پزشکان عمومی مربوط می‌شود، در اورژانس‌ها، شبکه‌های بهداشت و درمان؛ اما این جایگاه را در شأن خود نمی‌دانستم و جایگاه علمی بالاتری برای خود می‌دیدم.

اما شخصاً زمانی که دیدم نه می‌توانم به این قوانین ظالمانه تمکین کنم و نه صدایم به‌صورت فردی موجب تغییری شود، دوره رزیدنتی را از برنامه‌ام حذف کردم و در حال حاضر که شرایط مقداری تعدیل شده، به رفتن یا نرفتن به سوی رزیدنتی فکر می‌کنم.

ولی اگر بخواهم به جوانی که تازه از دانشگاه دانش‌آموخته شده و به سمت رزیدنتی رفته چیزی بگویم، می‌گویم اگر برای پولدار شدن و رفاه مالی به سمت این کار می‌روی، هرگز این کار را نکن.

این نگاه را تا چه اندازه واقع‌بینانه می‌دانید؟
حتی در رشته‌هایی که با عنوان «رشته‌های لوکس» شناخته شده و تصور می‌شود بعداً آینده مالی دارند، باید توجه کرد موضوع پزشکی و دستیابی به آینده مالی، مستقیماً با زمان و عمر فرد درگیر است.

یک رزیدنت باید حداقل یک سال فقط درس بخواند و کار نکند تا بتواند در آزمون قبول شود. سپس چهار سال در رشته تخصصی ادامه دهد و پس از آن هم دو سال طرح برود که در مجموع هفت سال زمان صرف می‌شود.

اگر شما هر کار اقتصادی را امروز شروع کنید، پس از هفت سال به ثمر می‌رسد. حالا باید دید آیا آینده‌ای که انتظار دارید، در این هفت سال از این مسیر پزشکی حاصل می‌شود یا نه. یعنی اگر هدفتان مسائل مالی است، از همان ابتدا وارد این مسیر نشوید.

اما اگر به خاطر مسائل علمی، شأنیت حرفه‌ای یا ارتقای علمی وارد این مسیر می‌شوید، مسیرهای دیگری هم وجود دارد، چه در ایران و چه در دیگر کشورها. اما باید بدانید رزیدنتی در ایران هنوز شغل محسوب نمی‌شود.

با وجود تمام تبلیغاتی که وزارت بهداشت سال گذشته انجام داد، همچنان درگیر مشکل بیمه هستند. چون رزیدنتی به عنوان شغل شناخته نمی‌شود، مبلغی که به رزیدنت‌ها پرداخت می‌شود را هم حقوق نمی‌نامند، بلکه «کمک‌هزینه تحصیلی» می‌گویند.

این کمک‌هزینه به‌تنهایی کفاف هزینه‌های زندگی را نمی‌دهد. یعنی اگر پشتوانه مالی قدرتمندی ندارید، وارد رزیدنتی نشوید. اگر دانشجویی از یک منطقه یا شهرستان کوچک با سطح علمی بسیار بالا موفق شود بهترین رشته را در تهران قبول شود، باید بداند برای ورود به تهران، نیاز به حداقل یک‌میلیارد تومان فقط برای اجاره خانه دارد و این کمک‌هزینه تحصیلی حتی هزینه اجاره خانه در تهران را هم پوشش نمی‌دهد.

پس توصیه شما به متقاضیان شرکت در آزمون دستیاری این است که تحت هر شرایطی وارد این رشته کاری نشوند، درست است؟

بله، هنوز بحث ضمانت‌ها در دوره رزیدنتی یک مسئله کلان و حل‌نشده در وزارتخانه است. ما نتوانستیم این موضوع را به نتیجه برسانیم. برای ورود به رزیدنتی باید حمایت مالی قوی داشته باشید؛ چه از طرف همسر، چه خانواده، یا اینکه برای خودتان منبع درآمدی جداگانه ایجاد کرده باشید تا درگیر مسائل مالی نشوید. رزیدنت امکان کار در جای دیگر را ندارد و اجازه‌ای هم برای این کار به او داده نمی‌شود.

همچنین باید این را هم بدانید که برخی از افرادی که در این سیستم عنوان استادی دارند، در عمل فاقد شأن استادی هستند. این افراد فقط منتظر تحقیر و توهین به دیگران هستند و افراد زیر دست خود را با خلق‌وخوی ناشایست تربیت می‌کنند.

اگر می‌توانید با چنین شرایطی کار کنید، یا علی مدد؛ بیایید، اما باید بدانید اینجا دیگر بهشتی وجود ندارد. شما اگر وارد جهنم هم شوید ولی شرایط واقعی را از قبل بدانید، تحملش برایتان آسان‌تر است تا اینکه فکر کنید درِ باغ بهشت به رویتان باز شده و ناگهان ببینید آنچه پیش رویتان است، جهنم است.»

انتهای پیام

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×