کتابهایی که که بعد از امتحانات پاره میشوند | بازتاب امروز
هوشیار طهماسبی در سایت دیدبان زاگرس نوشت: «فیلمی ديدم که برخی از دانش آموزان مدارس پس از پایان امتحانات، هنگام خروج جلو درب مدرسه با حرص و ولع کتاب های درسی خود را پاره میکردند.
هر چند در دوران تحصیل ما میبایست کتاب ها را تحویل مدارس میدادیم تا آنها را به دانش آموزان بعد از ما بدهند، صادقانه اعتراف می کنم خودمان هم گاهی در دوران دانش آموزی چنین کاری را میکردیم و لذت میبردیم.
بیایید منصفانه قضاوت کنیم چرا سالیان دور بعضی از ما یا الان برخی از دانش آموزان کتاب هایشان را پاره میکنند؟
آموزش و پرورش ما، بیشتر صرف آموختن محفوظاتی می شود که از قابلیت عملیاتی شدن در زندگی آینده دانش آموزان برخوردار نیست. کتاب ها با مطالب تکراری و کسل کننده در فضای بسته و خسته کننده ای به نام کلاس با حاکمیت گفتمان کنترل سخت افزاری، هر گونه تفاوت معنادار میان دانش آموزان با قالب استاندارد در ساختار بسیار متمرکز آموزش و پرورش را ملال آورکرده است.
از معلمان و دانش آموزان گرفته تا والدین و صاحب نظران، هیچ یک سهمی در تغییر این نظم متصلب آموزشی ندارند؛ از کلاس هایی که از دانش آموزان خسته و بی انگیزه انباشته می شوند، تا معلمانی که قرار است آنها را ساکت و سرگرم کنند… تا والدینی که فقط به اندازه پرداخت شهریه و کمک مادی به مدرسه می توانند در این نظام آموزشی مشارکت داشته باشند، نمای کلی آموزش و پرورش ایران امروز ما را ترسیم می کند.
در چنین نظام آموزشی، آیا کتابی که فقط برای نمره خوانده میشود را نباید پاره کرد؟ یا کتابی که محتویاتش در زندگی به کار نیایید؟
کتابی که مطالبش با واقعیت های جامعه فرسنگ ها فاصله دارد یا کتابی که هیچ ربطی به کار و رشته و تخصص تو ندارد را نباید پاره کرد؟
آیا این پارهکردن کتابها، طغیان خاموش نسلی نیست که دیگر میان خود و محتوای آموزشی هیچ پل ارتباطی نمیبینند؟
یا مفاهیمی که بروز نشدند و بوی کهنگی گرفتهاند، درست مثل غذایی که زمانی برای نسلهای پیش لذیذ و خوشمزه بود، اما حالا برای کودک امروزی بدمزه است! وقتی معدل نهایی بین ۸ تا ۱۰ میچرخد کتابش ارزش پاره کردن ندارد؟
آیا پاره شدن کتاب های درسی، معرف دانش آموزان معترض (تعدادشان رو به رشد است) که نه می توانند در کنکور حل شوند و نه قادرند سرباز خوبی برای نظم ایدئولوژیک باشند. دانش آموزانی که به راحتی اقتدار دبیران را در کلاس به چالش می کشند. نیست؟
آیا پاره شدن کتاب های درسی، نه بی احترامی بلکه فریادی نیست از عمق نسلی که در حصار نظام آموزشی گرفتار است؟
یا نظامی که فهم را وانهاده و حفظ، فشار و تکرار را تقدیس میکند. آیا وقتی نسل تغییر کرده است نباید آموزش آن کشور تغییر کند و بیدار شود؟
آیا نظام آموزشی ما درس را تبدیل به زجر و آگاهی را به نفرت تبدیل نکرده که دانش آموزشش بعد از امتحان کتابش را پاره نکند؟
هر سال بعد از پایان امتحانات خرداد ، صحنههای ناراحتکنندهای از پاره کردن کتاب درسی در خیابانهای اطراف مدارس منتشر میشود، اما آیا این اتفاق بیشتر از آن که یک تفریح نوجوانانه باشد ، نشانهای از یک بحران عمیق در نظام آموزشی کشور ما نیست؟
آیا مسئولین ما فکر کرده اند پشت این رفتار چه فریادی پنهان شده است؟
برای بسیاری از دانشآموزانی که علاقه مفرطی به زیر پا گذاشتن استانداردهای موجود مدارس از خود نشان داده و عطش بسیاری به داشتن تجربه های جدید در هر زمینه ای دارند، کتابهای درسی صرفاً یک بلیت عبور از امتحانات هستند، نه ابزاری برای رشد و یادگیری آنان.
بیشتر کتابهای درسی سالهاست بهروز نشدهاند، در دنیایی که نوجوان با هوش مصنوعی، شبکههای اجتماعی و مهارتهای زندگی سر و کار دارد، مطالبی میخواند که حتی معلم هم باور ندارد و به درد آیندهاش نمیخورد و وقتی کتاب درسی با دنیای واقعی فاصله داشته باشد، پاره شدنش عجیب نیست!
پاره کردن کتابی که برایش هزینه های مادی و معنوی بسیار شده است را تایید نمیکنم ولی آیا پاره کردن کتابها نوعی تخلیه هیجانی و اعتراض بیصدای دانش آموزان نیست؟
آیا اعتراضی به استرسی که از ترس امتحان، فشار خانواده و سیستم نمره محور به آنها وارد کرده اند نیست؟
مخلص کلام، نظام آموزشی ما به آموزش مهارت های زندگی بی توجه است چون زندگی امروز ما گروگان محرومیتهای دیروز و آرزوهای فردا است. همان زندگی که درحقیقت هدف نیست، بلکه وسیله ای است در خدمت اهدافی که مشخص نیست تا چه حد واقع بینانه انتخاب شده اند.
در جامعه ای که میل به هدایت و ارشاد، بهتر از گفتگوی عادت به مونولوگ به جای دیالوگ است، تفکر منطقی و هنر گفت و گو زینت بخش کتاب های درسی نیست. این کتابها برای دانشآموز نه یک منبع یادگیری، بلکه نماد یک سال عذاب هستند که پس از امتحانات با خوشحالی پاره می شوند.»
انتهای پیام